جدول جو
جدول جو

معنی چاشته خور - جستجوی لغت در جدول جو

چاشته خور
چاشت خوار، آنکه چاشت بخورد، چاشت خورنده، آنکه طعام چاشت بخورد، آنکه یک بار غذای لذیذی به رایگان خورده و باز هم به طمع آن باشد
تصویری از چاشته خور
تصویر چاشته خور
فرهنگ فارسی عمید
چاشته خور(غَ)
چاشت خور. کسی که یک یا دوبار مزه چیزی را چشیده و همیشه چشیدن آن طعم را انتظار و آرزو دارد. آنکه از کسی بهره مند شده و همواره پیرامون آن شخص گردد و توقع بهره مند شدن از او را دارد. و رجوع به چاشت خور و چاشنی خور و چشته خور شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چشته خور
تصویر چشته خور
ویژگی حیوانی که چشته می خورد، کنایه از ویژگی کسی که یک بار از چیزی برخوردار شده و باز هم انتظار تکرار آن را دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چاشت خوار
تصویر چاشت خوار
کسی که چاشت بخورد، چاشت خورنده، آنکه طعام چاشت بخورد، کسی که یک بار غذای لذیذی به رایگان خورده و باز هم به طمع آن باشد
فرهنگ فارسی عمید
کسی که یک بار مزۀ چیزی را چشیده و از آن لذت برده و بازهم در آروزی آن است، چاشتهخور، چشته خور
فرهنگ فارسی عمید
(سَ)
چاشنی خورنده. و رجوع بچاشنی خوار شود
لغت نامه دهخدا
(خُ رَ)
دهی از دهستان قلقل رود شهرستان تویسرکان واقع در 21 هزارگزی جنوب باختری شهر تویسرکان به کرمانشاه، کنار رودخانه تویسرکان. جلگه سردسیر، مالاریائی با 548 نفر سکنه. آب آن از رودخانه قلقل رود. محصول آنجا غلات، تریاک، انگور، میوجات و قلمستان زیاد و لبنیات، شغل اهالی زراعت، گله داری، صنایع دستی زنان قالی بافی، راه آن فرعی است و از فرسفج اتومبیل میتوان برد. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ مَ / مِ یِ خوَرْ / خُر)
آفتاب. (ناظم الاطباء). قرص خورشید. خورشید:
بفسرد چون نمک ز چشمۀ خور
چشمۀ خور ز آذر تیغش.
خاقانی.
نور گیتی فروز چشمۀ خور
زشت باشد بچشم موشک کور.
سعدی.
بگفت آنچه دانست و شایسته گفت
بگل چشمۀ خور نشاید نهفت.
سعدی.
رجوع به چشمۀخورشید شود
لغت نامه دهخدا
(فَ)
طعمه خور. (آنندراج). چاشنی خور. چشته خوار. مسته خور، آنکه مرغوب بی تلاش روزی او شود. (آنندراج) ، کسی که یک بار مزۀ چیزی را چشیده و همیشه در آرزوی آن باشد، و چاشت خور نیز گویند. (ناظم الاطباء). در تداول عامه، کسی را گویند که چون از شخصی محبت یا منفعتی بدو رسد یا در خانه کسی غذای مطبوعی خورد، پیوسته انتظار تجدید و تکرار آنرا داشته باشد. معتاد به استفاده از دیگری:
دلم که چشته خور التفات دمبدم تست
روا مدار که آخر بداغ چشته بسوزد.
ملا تشبیهی (از آنندراج).
- امثال:
چشته خور از میراث خور بدتر است. رجوع به چشته خوار شود
لغت نامه دهخدا
(عَ شُ)
خورندۀ چاشت، چاشته خور. کسی که یک بار مزۀ چیزی را چشیده باشد و سپس همیشه در آرزوی آن بود. (ناظم الاطبا). و رجوع به چاشته خور و چاشتی خور و چشته خور شود
لغت نامه دهخدا
(لَ)
ده کوچکی است از دهستان خنج بخش مرکزی شهرستان لار که در 146 هزارگزی شمال باختر لار در دماغۀ کوه فلات دنک واقع شده و 17 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
چاشت خوارنده. چاشت خورنده. آن که طعام چاشت خورد. (آنندراج). غدیان. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
طعمه خوار. چشته خور. چاشنی خوار. مسته خوار، کسی که چون یکبار مزۀ چیزی را چشد همواره آرزوی آنراکند. در تداول عامه، کسی را گویند که چون یکبار از جانب شخصی بوی کمکی شود یا در خانه آن شخص از وی پذیرائی بعمل آید، همواره توقع تکرار آنرا کند و منتظرتجدید آن کمک یا آن پذیرائی باشد. رجوع به چشته خور شود، هر حیوان اعم از درنده و پرنده که او را طعام اندک دهند تا رام شود. درنده یا پرنده ای که بوسیلۀ چشته خوردن رام و اهلی شود:
منع دلم ز دیدن آن خال گو مکن
هرچند مرغ خیره شود چشته خوار به.
مسیح کاشی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(مُ خوا / خا)
شخصی که از کسی منتفع شده و به همین توقع همیشه پیرامون او می گردد. (ناظم الاطباء). چشته خور. آنکه چون یک یا دو بار از کسی محبت یا منفعتی بیند، پیوسته چشمداشت تکرار و توقعمهربانیها و سودرسانی های بسیار دارد. و رجوع به چشته خور شود، دل آزرده و دل آزار و رنجور. (ناظم الاطباء) ، آویزان. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ / تِ خوا / خا)
چاشت خواب. خواب چاشت، به تعبیر، خواب پس از طلوع آفتاب
لغت نامه دهخدا
آنکه لاشه خورد، کرکس، کسی که اموال دیگران را بجبر و حیله تصرف کند، آنکه از راههای نامشروع زندگی کند
فرهنگ لغت هوشیار
طعمه خوار نواله خور، چاشنی خور، کسی که چون یکباره مزه چیزی را چشد همواره آرزوی آنرا کند، هر حیوان اعم از درنده و پرنده که او را طعام اندک دهند تا رام شود، رشوه خوار
فرهنگ لغت هوشیار
طعمه خوار نواله خور، چاشنی خور، کسی که چون یکباره مزه چیزی را چشد همواره آرزوی آنرا کند، هر حیوان اعم از درنده و پرنده که او را طعام اندک دهند تا رام شود، رشوه خوار
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که چون یکبار از جانب شخصی بوی کمکی شود یا در خانه، آن شخص از وی پذیرائی بعمل آید همواره توقع تکرار آنرا کند و منتظر تجدید آن باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چشته خوری
تصویر چشته خوری
عمل و حالت چشته خوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چشته خور
تصویر چشته خور
کسی که مزه چیزی را چشیده باشد و همیشه آرزومند آن باشد، رشوه خوار
فرهنگ فارسی معین
دوشیدن گوسفند به هنگام ظهر
فرهنگ گویش مازندرانی
استراحت موقت نیمروزی توام با خوردن غذا، کوچ کنندگان که
فرهنگ گویش مازندرانی
عادت کننده، طمع ورز
فرهنگ گویش مازندرانی